گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

پرندگان!

این گزارشگر ِ بازی های المپیک خنده ی مرا در می آورد. می گوید پرنده ی شماره ی شش امتیازش از همه بیشتر است. احتمالا منظورش از همه، همه ی پرندگان باشد.

آبی رنگ!

قالیباف رنگ آبی را دوست دارد. جدول های شهر را یکی درمیان آبی کرده.

آدم ها یا

آدم ها یا می دانند، می خواهند در زندگی چه کار کنند؛ یا نمی دانند، می خواهند در زندگی چه کار کنند. بعضی از آنهایی که نمی دانند، می خواهند در زندگی چه کار کنند؛ می خواهند بدانند که می خواهند در زندگی چه کار کنند. بعضی از آنهایی که نمی دانند، می خواهند در زندگی چه کار کنند؛ نمی خواهند هم بدانند که می خواهند در زندگی چه کار کنند خب!

پی نوشت با ربط: باز هم آدم ها را به دو قسمت تقسیم کردم.

پی نوشت بی ربط: خواب دیدم بهاره یک آهنگ بهم داد که متن انگلیسی اش را که خواندم، دیدم درباره ی " پرتغالی ِ زه زه " است. بیدار که شدم، ضرباهنگش هنوز توی گوشم بود. دم- دم دم- دم دم- دم دم- دم دم/ دم-دم دم-دم دم- دم دم- دم دم-د ددددم. یادم نمی آمد که تا به حال شنیده بوده باشمش.

و مدت ها است به دنبال چیزی می گردد، که اطمینان دارد، وجود ندارد...


کافی

من برای خودم، کافیم...

ستاره

یکی از ستاره هایم خشک شده است، فقط دو برگش نور می دهد.

مرتبط: ستاره ها مگر؟

با با با با با با با با با با با باب اب ابابابابااباباباباباابا

اینکه از گرما بخار شوی و بعد باران ببارد؛ شگفت انگیزترین چیز ِ این روزها است.

پل عابر پیاده،‌یکی از خلاقانه ترین دستاوردهای بشریت است.