گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

درخت طلایی

حالا دیگر باد همه ی برگ ها را برد. از روی شاخه چید و بردشان بالا و بالا. بعد هم دانه دانه چسباندشان روی یک درخت. درختی که هر سال همه ی برگ های طلایی را رویش بند می کنند. درخت طلایی. ببین چه طور دارد می خندد. ببین چه طور از چشم های خندانش اشک می ریزد پایین. روی من. روی تو. که داریم روی برگ ها راه می رویم. روی برگ های طلایی. باهاشان می رویم بالا. روی درخت طلایی. بعد هم از چشم هایش می ریزیم. جدا جدا می ریزیم. یکیمان می رود این طرف. یکی مان آن طرف...