گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

زهرا مینائی ها

همیشه انگار باید یادم برود، مثل پارسال. شاید مهم نیست. ولی باید باشد. شاید اینکه یک سال می تواند 360 روز باشد یا بیشتر یا کمتر مسئله است. شاید اینکه حالا یک سال شده عجیب. آخر من خیلی بزرگتر شده ام گمانم. یک سال نمی تواند این همه اتفاق داشته باشد. یک سال نمی تواند این همه زهرا مینائی داشته باشد. زهرا مینائی هایی که هی دارند مثل یک لوکوموتیو تغییر می کنند. هی می شوند یک آدم های دیگر. دیشب از دوستم یک چیزهایی را پرسیدم. چیزهایی که یک زمانی خیلی برایم مهم بود. می پرسیدم من آن روزها چی می گفتم. زهرا مینائی ای هایی که اصلا یادشان می رود همدیگر را. فکر می کنند هیچ وقت اینجوری یا آن جوری نبوده اند. توی این سطرها یک عالمه زهرا مینائی هست. زهرا مینائی هایی که توی هر پست یک چیزی هستند. زهرا مینائی هایی که هیچی نیستند...

پی نوشت: شاید سِرورم را عوض کنم. نظر خصوصی داشتن خیلی چیز خوبی است.

نظرات 3 + ارسال نظر
نگارنده دوشنبه 4 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 06:27 ب.ظ http://avanegasht.net/wordpress

آدمها مثل مطالب میمانند! از هر طرف نگاه کنی یک چیزی میبینی! حالا اینکه ما چطوری خودمان را مبینیم بحث دیگری است!

چند وقت پیش داشتم به یکی از دوستان میگفتم که اگر فرض کنیم خدا فرصت تنها یک بار زندگی را به آدمها داده باشد آدمهایی که بتوانند در همین فرصت چندین و چند بار زندگی کنند موفقترند! رو همین مبنا دوست دارم آدمهای مختلف رو کامژکت زندگی کنم! مثلا از اینکه سیذارتای هرمان هسه شدم خوشم آمد! یا مثلا تازگیها دوست دارم شریعتی را زندگی کنم!

به نظرم این قضیه بیه همون قضیه ی "ها" تو تیتر پست شماست.

سلامت باشین

فاطمه سه‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:37 ق.ظ http://ablah3315.blogfa.com/

آره واقعا( نظر خصوصی رو می گم) اونوقت منم مجبور نیستم در معرفی خودم بلاهتمو جار بزنم و مضاف بر اون در چنین لحظه ای می تونم یه چشمک هم به ته جملم اضافه کنم.
من هم.

حمیدرضا مینائی جمعه 3 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:12 ب.ظ http://hamidrezaminaee.blogfa.com

من هم مینائی هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد