گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

کافی

من برای خودم، کافیم...
نظرات 14 + ارسال نظر
مریم.م دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:04 ب.ظ http://man-na-manam2.blogfa.com

بیشترین چیزی که تو جمله ات حس می شد، اطمینان بود! و تا حدی اعتماد به نفس!
جالب بود!

یارممد سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ق.ظ

شما نه فقط برای خودت که برای یک ملت کافی هستی!

ashkan419 سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:14 ق.ظ http://www.degargon.blogfa.com

salaئ
bishtare matalebe weblageto onlin khondam
khili sadegane va khales bod va az ebteda jazab dar morede inke hichi nisti va elatesh dar morede takhasosi shodan dar donyaye modrn va on tarze tafakore weblago save kardam

مرده شور ذلیل مرده سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:47 ب.ظ

نمی دونم آقای سلامی کیه؟ولی به هر حال ما معلمی به نام سلامی نداریم

... سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:45 ب.ظ

حتی وقتی همین ۱جمله هات رو هم که میخونم،دلم میریزه،میگیره برای همه چیزهایی که نباید باشن نباید...
و....(هیچ حرفی نمیمونه.هیچی.)

شادی چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:38 ق.ظ

رسیدن به این جمله توی زندگی سخت است . خوب یا بد بودنش را نمی دانم.

صالح دمشقی پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 05:39 ق.ظ http://www.dameshghi.blogfa.com

متشکر از توجه شما و لینکتان

مصطفی پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:37 ب.ظ http://mostafaspace.persianblog.ir

سلام
آمدم همه را خواندم.
خیلی خوش گذشت
من شب امتحان تاریخ، دوم دبیرستان،‌تمام جام آتش را خواندم.
یادش به خیر، ۱۷ شدم.
هری پاتر خیلی خوب است، چند بار خواستم پستی درباره اش بنویسم، نشد.
خوب شد شما نوشتین.

حمید جمعه 28 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.norshamsi.blogfa.com

تا این من کی باشه و چه جوری باشه

عقرب نیش خورده یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:40 ق.ظ http://drunk-scorpion.blogfa.com

من شما رو نمی دونم اما من به شخصه واسه سوسک محترم خونمون هم کفایت نمی کنم .
البته شاید موضوع شما متفاوته !
--------------
من زمانی که هری پاتر رو خوندم ۴ و۵ دبستان بودم . تمام رویای زندگیم این بود که به جای راهنمایی برم هاگوارتز . پیش خودم می گفتم اگه نرم هاگوارتز دیگه حوصله ی درس خوندن رو نخواهم داشت . اما وقتی موقع مدرسه رفتن شد این قدر غرق درس و اینا شدم که یادم رفت تمام زندگیم به نامه ی هاگوارتز بسته شده بود .

... یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ب.ظ

همیشه فکر میکنم که چرا مدرسه فقط جاییه که هر لحظه تمام آرامشم رو ازم میگیره،درست عین یه جادوگر خبیث که منو با نمره های ۱۰و۱۲زجر میده.
روزای مدرسه با همه ی دانش آموزای خرخونش که تمام دغده شون فقط یه مشت نمره ی بیسته هر روز منو خیلی افسرده میکنه. خیلی زیاد.ای کاش همه ی مسولای مدرسه می مردن و مدرسه ی ما می شد مدرسه ی ارواح.

مرجان سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:38 ب.ظ http://www.morde-shooran.blogfa.com

یک چیزی بهم میگه که نظر بالا رو مهدیه نوشته . باهاش موافقم .
راسی اپ کردم . درباره ی خاطرات مدرسه

هادی سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:48 ب.ظ http://www.hadiblog.blogfa.com

خیلی خوبه!اونا که خودشون هم برای خودشون کافی نیستن باید چه غلطی کنن؟

یک عاشق سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:27 ب.ظ

کافی بودن یک چیز مطلق اونم فقط مال خداست تو برای خودت کافی نیستی چراشو میدونی چون از بچگی به اطارافیانت وابسته بودی به مادرت که بهت شیر می داد تا گریه نکنی به پدرت شاید الان با تنهایی احساس ارامش میکنی ولی خودت بهتر از هرکس از شیرینی با هم بودن با یک عشق یک هم نظر با یک هم زبون الان چون میتونی به یک استقلال برسی خیال میکنی برای خودت کافی هستی ولی اگه خوب فکر کنی میبینی به خاطر اینکه به نتیجه خاصی نمیرسی یک حرف بچه گانه زدی من برای خودم کافیم نه تو قطره وابسته به دریایی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد