گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

بند- باز

روی بندها می چرخم

همین هایی را که به آب داده ام

من بندبازی را از تو یاد گرفتم

آن روزهایی که

ما

روزی پنج بار

بدون آنکه از قبل بدانیم

اتفاق افتادیم

سی و سه

سی و سه

سی و چهار

شستت را سه بار حساب کن

می گویند

کسی که شستش سه بند داشته باشد

عاشق تر است

ببند

با بندهای کفشم ببند

این اتفاق ها را که افتاده اند

تو همیشه شکسته بند خوبی بوده ای

دلم را بند کن

تو همیشه دل- بند خوبی بوده ای

بندها را باز کن

تو همیشه بند- باز خوبی بوده ای

نظرات 2 + ارسال نظر
فاطمه دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 05:13 ق.ظ http://ablah3315.blogfa.com/

خیلی قشنگ بود! واژه ها خوب کنار هم جاگیر شده اند... تنگ دل هم...

ف.م. دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:41 ق.ظ

1) باز هم از این کارها بکن.

2) مگر شست همه آدمها سه تا بند ندارد؟

3) ته رنگ مذهبی شعر _ به علت همین ته رنگ بودن و جیغ نبودن _ جالبش کرده است.

4) رک. 1

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد