"سایه ی بدشانسی هفت ساله
چهره ای که سر هم آمده از ته مانده های دیگر چهره هاست
به آینه ای نیاز ندارد، از تکه های به هم آمده ی
دیگر آینه های شکسته."
دری لولا شده به فراموشی، ریچارد براتیگان، یگانه وصالی، چشمه
براتیگان آدم خل و چِلی است. از آن چل هایی که من عاشقشان هستم! انتخاب کردن یک شعر بین آن همه خیلی سخت بود. هر شعرش یک جوری است. کلا انگار سلیقه ی خاصی می خواهد خواندن شعرهایش. راستش این کتاب را یک دوستی به من داد که حالش از شعرها به هم خورده بود. اما من دوستشان داشتم. این شد که کتاب را داد به من. همین طور که می خواندم هی شعرها را برای آدم ها انتخاب می کردم. این یکی مال فلانی است. آن یکی مال بهمانی است. هر کس یک سهمی داشت انگار. البته بعضی از شعرها زیادی صریح بود. در حد زبان معیار اما حرف های معمولی نبود. نمی دانم چقدر شاعرانگی داشت با این حال به دل می نشست. از ترجمه اش همان به که نگویم! گویا یک مجموعه ی دیگری هم از براتیگان ترجمه شده بوده و من یکی از شعرهایش را با همان شعر در این مجموعه مقایسه کردم. بهتر است خانم یگانه سعی نکند شعر ترجمه کند. یعنی شعر ترجمه کردن با ترجمه کردن خب فرق می کند. خیلی هم فرق می کند! کلا!
مینائی این کتاب شعرا احیانا یک فروند شادی به تو نداده؟
نچ! یک فروند شادی آن را از دست من قاپیده بود و می خواند. یک فروند مهدیه داده!
http://www.mrjavadi.com/detail.asp?id=210