گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

رنگ ها، دانه دانه...

دیگر وقتش رسیده بود، که بیایی و بگیری و بخواهی و الخ! رنگ ها را بریزی توی هم. روی هم. زرد را با آبی و آبی را با قرمز. و از همه شان یک برش برداری و با آن، رنگ بزنی روی همه ی آسمان. که از آن بالا، دانه دانه بریزد روی زمین. بعد رودخانه شود و بهار و هندوانه های آبدار و گیرم یک دانه اش هم – که احتمالا ترکیبی است از زرد و قرمز- بشود یک ریزه از آدم. و بعدش را از توی کتاب علوم ها خوانده ایم. اینکه هی تکثیر می شود و یکی می شود دو تا و دو تا چهار تا و الی آخر. بعد هم این همه آدم بیایند نقطه، نقطه ی رنگ ها را، دانه ها را، بگیرند. و هرجا هم که گرفتند، یک پرچم رنگارنگی بکنند توی خاکش و بگویند این مال ماست! همه اش را بین خودشان تقسیم کنند. بعد تصمیم بگیرند یک عده ای را هم بریزند بیرون. یک عده ای را آواره کنند یا بکشند یا تبعید. خلاصه بشوند حاکم زمین! و تو آن بالا نشسته ای و داری همه ی اینها را نگاه می کنی و با رنگ هایت بازی می کنی. زرد را قاتی آبی می کنی و بعد می ریزی روی چمن ها و یک عده آدم می میرند آن سر دنیا. بعد آبی را با قرمز و می نشینی فکر کنی با این یکی چه کار کنی که یک دفعه یک گلوله یک تکه ای از جهان را نابود می کند. گمانم هنوز آن بالا داری فکر می کنی که با این رنگ چه کار کنی و ما هم یک چیزهایی می سازیم که وقتی منفجر شود، هیچ رنگی از رنگ هایت نماند.

نظرات 13 + ارسال نظر
شبگرد یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:48 ق.ظ http://khaldun.blogfa.com

داشتم رد می شدم گفتم یه سلامی بکنم.
سلام

شبگرد یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:53 ق.ظ http://khaldun.blogfa.com

ببخشید. قصد جسارت نبود

شبگرد یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:06 ق.ظ http://khaldun.blogfa.com

درباره پست جدید بنده نظری ندارید. تا حلا که یک مسیحی گفته خدا برکتت بده و رفیق مسلمانم هم منو کچل کرده.

Ibid یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:28 ق.ظ

1.تواضع شما منو 2 متر پرت کرد عقب.
2.نمی دانم بگویم کودکانه (یا دخترانه) و پر از شور و شر= قشنگه

[ بدون نام ] یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:46 ق.ظ

به چهاردیواری هم سری بزنید.

یارممد یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:25 ق.ظ

اون چیزایی که توی کتاب علوم نوشته بود یکی می شود دو تا و دو تا می شود چهارتا، تک سلولی ها بودند. البته بعضی انواع کرمها هم به همین شکل تکثیر می شوند ولی آدم اینجوری نیست. فرق می کند.
ولی کلا خیلی قشنگ خدا را به سخره گرفته بودی، فقط مواظب باش اون نخواد همین کار را بکنه!

من خدا را به سخره نگرفتم. این نگاه فقط نمایانگر نگاه مدرن است به خدا. درست نیست؟

... یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:26 ب.ظ

خودمان را به نفهمی میزنیم.اینکه هیچ وقت نباید در کارش دخالت کرد.از همان وقتی که خیلی بچه تر بودم هی میزدند توی سرم که نباید از این سوال ها در مورد خدا کرد.همه شان سرکوب شده اندحالا.چه اهمیت دارد که حتی بغل گوش خودم کلی آدم بمیرندو انسانیت فقط بشود یک علامت سوال بزرگ در مغزشان.انگار همه در خودشان فرو رفته اند وقتی این بچه گربه پشت خانه مان دارد از گرسنگی جان میدهد.برای من فقط یک مشت دعا و بغض و اشک احمقانه میماندو تمسخرِ بی رحمانه آنها.از شب تا صبح کنار پنجره کلی برایش اشک ریختم و یا رزاق و یا کریم گفتم که روزی اش برسد اما مرد.
خودم هم دوست دارم بعدتر ها کلی از این زرد و قرمز ها بکشم، آنقدر که فقط قرمزی اش بماندو خون.رنگ خدا.

مسیح بر کوه زیتون یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:15 ب.ظ http://masih-bar-kuhezeytun.blogfa.com

شما فرهنگ نبودی؟

بودم! فارغ التحصیل 84 هستم!

آگوستینوس یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 04:56 ب.ظ

پیداست که این نگاه مدرن نیست. خرد مدرن خردی مشروط است.نامشروط نمی پرد . خرد آلترناتیوی جز آنچه شهود میکند ندارد(شهود در معنای فاهمه ی کانتی البته!) انگاره ی شما مدرن نیست شکلی اسطوره ساز است علمی هم نیست . چرا که گزاره های علمی گزاره های فکتوئلند و مابه ازایی نرماتیو ( هنجار گروانه) ندارند.نوشتار شما یک نوشته ی دین خوست نه تمسخر یا دست اندازی بدان . پارادایم دینی در استمرارش به نهلیسم می انجامد این ماحصل نگاه گنوستیکال است. لابه بر گور خدایی که مرده است یادآور نیچه ی مسیحی!!!( رک به نیچه و مسیحیت . یاسپرس). به پدافندی پدیدارشناسانه و منهای آیرونی نوشتار شما نوشته همان آگاهی ناشادی است که در شکاف سوژه و امر واقع معنا را معلق می کند. این نوشته الهیاتی است و می دانیم که مرکز گذاری و مرکز زدایی هردو می توانند کارگزار نگرشی اسطوره ای باشند .

پایدار باشید

آنتی انامورف یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 05:33 ب.ظ

به گمانم اشتباهی رخ داده است مفصل اش را برایتان میل کردم !



مانا باشید

محمد یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:30 ب.ظ http://khaldun.blogfa.com

سلام
اولاً: کامنت هایی که به شما حمله کرده مال من نیست (گرچه باکی از حمله ندارم) و متعلق به دوست دیگری است.
ثانیاً: بنده درسخوانده کلاس های دکتر کچوییان نیستم و توفیق تلمذ در کلاس ایشان را هم نداشته ام. آنقدر هم که شما تصور می کنید تعلق فکری ندارم. همون هیچی رو هم بلد نیستم.
ثالثاً: من از نگاه جامعه شناسی نظری نداده بودم. و نظرم تا قبل از عصبانیت شما به این متن زیبایی شناختی بود.
رابعاً: این که معتقدید نگاهتان مدرن است (ظاهرا در پاسخ به دوست گمنام) اگر به معنای پسا سنتی باشد، درست است. والا به معنای جدید امروزی نیست و نظریه "سازنده ساعت کوکی" نسبت به امروز کهنه شده محسوب می شود.
خامساً: این نگاه شما کجاش ماتریالیسته؟؟؟ وقتی خدا را با هر تعریفی به رسمیت شناختی دیگه ماتریالیست (فلسفی) نیستی. حتی خدایی که که جهان رو کوک کرده و کنار نشسته. خدا اصولاً یک پدیده معنایی و ضد مادی است.
سادساً من تا همین 6(سادساً) بلد بودم بشمرم. بقیه اش باشه دیگه.

Ibid یکشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:23 ب.ظ http://khaldun.blogfa.com

1. پس کچوییان باید به شاگردانی همچون شما افتخار کنه که یک چیز رو خوب یاد گرفتند.
اما اگه نظر بنده را از بعد فلسفی (و نه جامعه شناختی که به این مسأله بی ربطه) خواستید:
2. به هرحال این "مدرن" مورد نظر شما پوسیده و نمی شه بهش افتخار کرد.
3. به سؤال بنده جواب ندادید!!! "کجاش ماتریالیستیه"

الف ت چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:58 ب.ظ http://www.antigon.blogfa.com

با سلام

کامنت "آگوستینوس" از آن بنده است و بر آن دفاعیه دارم:

مدرن بودن "صفت " است جداست از رخداد کرونولوژیک تاریخمندی در این معنا معاصر بودن ( در عصریت بودن تاریخ گروانه و خطی!) رساننده ی مفهوم "مدرن " نیست. مدرن ( از این واژه لذتی وافر می برم) سر جمع مفهومی بسیار تکرار هاست تکرار هایش را از مفاهیمی می گیرد که انگاره ی مدرن را می سازند. مدرن تفاوت دارد با پیشا مدرن و پسا مدرن ( این دیگر چیست؟!!!) تفاوت اش تفاوت بر سر صورتبندی دانش و دیدگاه است بنابر این این ماهیتی پارادایمیک ( ر ک به تامس کوهن / ساختار انقلاب های علمی) دارد و جداسان می شود از پارادایم های دیگر .بله ! "مدرن"مقوله ای تاریخی است و لی تاریخ یکه نیست پویا و رونده است بنابر این" مدرن " انگاره ای پیش - رونده است و مدام پیش روی می کند. تاریخی دارد و داعیه ای : رنسانس انقلاب صنعتی و روشنگری ( و پارادایم هایش) . هر اتفاق مدرنی متاخر است ( افلاطونی / هگلی ) اما هر تاخری مدرن نیست ( رک به آگنس هالر در بررسی فاشیسم!) اینکه تفاوت پارادایمیکال داریم یعنی صورت داریم و محتوا ( همسانند ر ک به فرمالیست های روسی) آنگاه که از " مدرن " می گوییم باید از صفات اش بگوییم و حاشیه و متن اش را بشناسیم . اگر گفتم آین شکل صورتبندی مدرن نیست به خاطر گذار و گذر پارادایمیک نگاه و نگره ی شما بود . نگاه مدرن نگاهی وسواسی و هراسان است هر چیزی را به هر چیزی نمی چسباند . تاکیدش بر تدقیق گزاره ( اندیشه / پارادایم) است و از اینهمان کردن می ترسد و در پرواست . به کانت بنگریم این پایه گذار خرد مدرن او محافظه کار و اهل مداقه است او را بنیانگذار " سوژه" ی مدرن می دانند سوژه ای که در مرز های سنجش خرد ناب است ! تا باد چنین بادا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد