" اتفاقا این در تاریخ آمریکا همان زمانی بود که رمان نویس بد اخم، تئودور درایزر، گرفتار نقدهای ناموافق و بادکردن نخستین کتاب اش" سیستر کاری" شده بود. درایزر بی کار و بی پول بود و خجالت می کشید کسی را ببیند. یک اتاق مبله در بروکلین اجاره کرد و رفت آن جا زندگی کند. عادت کرد که روی یک صندلی چوبی وسط اتاق بنشیند. یک روز به این نتیجه رسید که جهت صندلی اش درست نیست. سنگینی اش را از روی صندلی بلند کرد و دست اش صندلی را به طرف راست چرخاند که در جهت صحیح قرار بگیرد. لحظه ای خیال می کرد که جهت صندلی درست است، ولی بعد به این نتیجه رسید که این طور نیست. آن را یک دور دیگر به طرف راست چرخاند. خواست حالا روی صندلی بنشیند، ولی باز دید که انگار یک جوری است. باز آن را چرخاند. سرانجام یک دور کامل زد و باز به نظرش جهت صندلی درست نیامد. نور پشت پنجره ی کثیف اتاق اجاره ای محو شد. تمام شب را درایزر با صندلی اش دنبال جهت درست دور می زد."
رگتایم/ ای.ال.دکتروف/ نجف دریابندری/ خوارزمی/ ص 32
پی نوشت: یک رمان اجتماعی بود. مقدمه ی موجز و حرفه ای اش از مترجم حرفی برای گفتن باقی نگذاشت.
هاها. من دقیقاً بار اولی که خوندم این کتاب رو میخواستم بیام همینجاش رو تو بلاگ بذارم، جلوی خودم رو گرفتم.
رگتایم در رویکرد فرمالش یاد آور مواجهه با عنصر زمان در تاویل آگوستینی آنست زمان به برون آمده را رگتایم درونی می کند. رمان می خاهد پرسشی مزاحم را جواب گوید: زمان چیست؟ در سایه ی آغازه هایی که از ورود به قرن بیست ترسیم می شود رگتایم رویکرد کرونولوژیک به زمان را پشت سر می گذارد. زمان سده ی نو زمان تفسیر شونده است در زمانه ی بالش سوژه زمان تفسیری درونی می یابد. بعدها در هایدگر فیلسوف زمان ساحت ابژه گانی اش را به ساحت هستگانی ( انتولوژیکالش) ترک می کند. سوژه اما (در قرائت نا-دکارتی نا - کانتی اش ) در موقعیت های وجودی اش سرگردان است. سوژه فرد می شود و فرد موقعیتی لایه مند دارد .فرد شبکه است و ورودی هایش بیشمارند. زمان را بدین سان سوژه تفرید یافته برش می دهد این تفوق ایده ی همزمانی بر ایده ی در زمانیت است. رگتایم در مقابل هگل روح را پاره پاره می کند و فرجام را به چالش می کشد آیرونی نهفته در رگتایم در بازی با فاکت های تاریخی به اوج می رسد. رگتایم تاریخ را به بازی می گیرد اما نه با انکارش دقیقن با تثبیت خود همین تاریخ و این کنشی است که در بورخس هم بازیگردانی می کند. به هر حال رگتایم رمان جذابی ایست و محملی است برای اندیشه به زمان این عنصر سحر آمیز که مدام اغوایمان می کند!
شاید اtible;MSIE6.0;WindowsNT5.1)Host:www.minaz.blogsky.comContent-Length:2428Connection:Keep-AliveCache-Control:no-c
راستش این بلاگ اسکای یک امکاناتی دارد که با کمی پیگیری همان اول ها فهمیدم کی هستی!( چشمک)
من که هی می گویم با من تماس بگیرید. بچه ها شماره ام را دارند. بشینیم درمورد تنهایی حرف بزنیم. آش رشته هم من خیلی خیلی پایه ام!
سلام زهرا خوبی؟شناختی؟بابا ثمینم دیگه اگه شناختی که هیچی نشناختییم بتید بشناسی از بروچ فرهنگم دیگه مطلبت جالب بودا دلم خیلی بره تو با دوستای قاصدکیت تنگ شده بره قاصدک که نگو با اینکه خیلی اذییت کردما ولی خوب زندگییه دیگه.راستی منم یکی از مرده شوراما لقبمم شروره ولی تا حالا آپ نکردم حالا قراراه این روزا یه آپه باحال کنم.
به سراغ من اگر می آیید نرمو آهسته بیایید مبادا که ترک برداردچینی نازک تنهاییه من.خداحافظ رفیق
سلام زهرا . من همشهری جوان رو از اول پارسال خریدم .همش رو دارم .اگه ببینمت حتما اون شماره رو برات میارم . (راستی ما می خوایم هفته ی دیگه بریم همشهری جوان )
راستی شمارت تو کامپیوترم بود اما هاردم سوخت و همش پرید . پس لطف کن دوباره برام بفرست .
سلام
همین.
سلام خوبی زهرا؟
من دارم یه کاری در مورد انجمن حجتیه انجم میدم معصومه گفت تو میتونی تو معرفی منلبع کمکم کنی ممنون میشم
یه چیزایی دارم. می تونم برات ایمیل کنم.
رگتایم شکل گیری آمریکاست. روایت های پراکنده و مرکز گریز . سویه ی دیگری از صورتبندی آشناترش در کافکایی که از دل سنت اروپایی برمی خیزد.در فقدان سنت دیر پای اروپایی آمریکااستعاره ای از خرده روایت های بیشمار است. زمان گسسته در رگتایم در عناد با اصل بازگشت به تاریخیت سپری شده ی پروست از هم گشودن شیرازه ی تاریخ در دسترس است بدین سان پایستاری مورخ / راوی در پروست به امحای آندو در رگتایم بدل می شود.اگر سنترایزه کردن را در رگتایم مشاهده نمی کنیم نشان از طبع پست مدرنیستی نوشتار داردزمان گسسته رگتایم اما نشانگر عدم انباشت در فرهنگ آمریکایی نیز هست برش های گوناگون در زمان زیسته این استراتژی رمان است بعد تاکتیکی آن حفظ پلات و ایده ی انسجام و درونمانی روایت است.رگتایم جذاب لذت بخش و فراموش کردنی است!
ممنون میشم اگه زودتر میل کنی
رگتایم محشره
دقیقا آمریکاییه
یعنی رمان فرانسوی نیست
روسی نیست
داستان شرقی نیست
همون ضرباهنگ تند و غمناک ساختن اهرام تمدن جدید روی استخون های برده های جدید و حکایت واکنش های گوناگون اونها به این غول بی شاخ و دمه
وای که چقدر دل نشینه این روایت ...