مافیا بازی جذابی است؛ تا آنجا که من جهانی اش کرده ام. برای آدم بزرگ ها بسیار جذاب تر است. همه چیز هم از آنجا شروع شد که من یک سفر سمنان رفتم و در آن بازی را یاد گرفتم و بعد در یک بعداز ظهر ِ خوابالوی جمعه، در خانه ی برادرم، برای تقویت روحیه ی اعضای خانواده، بازی را بهشان یاد دادم و از قضا دیدم که همه بعد از یک دور بازی، چقدر هم استقبال کردند، طوری که پدر و مادر خانواده هم به جمع هفت نفری فرزندان و عروس و داماد پیوستند. خلاصه اینکه نزدیک بود بر سر برادرم برای شام هم خراب شویم، بس که همه به یک دور دیگر بازی فکر می کردند. این بازی اخیرا آنقدر جذاب شده که ساعت دو و نیم بعد از نیمه شب، در حالی بازی می کنیم که همگی برای صبح زود، یا باید سر کار برویم و یا کار داریم.
در این بازی آدم ها تمرین نقش بازی کردن می کنند. پدر خوانده به هرکس یک نقشی می دهد و او باید آن نقش را بازی کند. آدم ها به دو دسته تقسیم می شوند. یا شهروند عادی اند و یا مافیا. اگر شهروند عادی باشند باید دنبال قاتل بگردند و اگر مافیا، باید تلاش کنند که نقش خود را به عنوان شهروند عادی بازی کنند تا کسی نشناسدشان. مسئله هم دقیقا همین است. ما وقتی مافیا بازی می کنیم، در واقع تمرین می کنیم. تمرین نقش هایی را می کنیم که در جامعه می پذیریم. پدر خوانده مانند جامعه به هرکس نفش هایی می دهد با حقوق و تکالیف مشخص آن. شهروند عادی که می شویم، با سوءظن به همه نگاه می کنیم. هر کسی می تواند مافیا باشد. در این بازی تمرین می کنیم که آدم ها را بشناسیم. سعی می کنیم بدها را رسوا کنیم. مانند زندگی اشتباه می کنیم. در این بازی استدلال می کنیم که هر عملی چه معنایی دارد و هر بی عملی ای حتی. یک خمیازه ی کوچک می تواند موجب مرگ کسی شود. افراد تمرین می کنند تا سنجیده عمل کنند. تمام کارهایشان بر اساس منطق است. حرف هایشان، استدلال هایشان. مثل همین دنیای عقل معاش. آدم های سیاسی معمولا استدلال های بهتری می کنند. آنها در دنیای سیاست همیشه دنبال مافیا گشته اند. دنبال مقصر. دنبال نقش واقعی آدم ها.
مافیا شب ها کارهایش را انجام می دهد. دور از چشم دیگران. وقتی همه جا تاریک است. مافیا مانند همه ی مردم است. مهربان است، دنبال مقصر می گردد، استدلال می کند. وقتی مافیا می شویم، تمرین دروغ گفتن می کنیم. تمرین گول زدن ملت، تمرین می کنیم که خود ِ مهربان و خوبی را نشان دهیم، آنچه که نیستیم.
مافیا بازی کردن، یعنی تمرین این زندگی ای که تویش مافیا هست، دروغ هست، مقصر هست، قضاوت هست و مرگ هست.
شاید تمرین زندگی کردن و مرگ از خودشان جذاب تر شده است.اما هردوشان دو وزاه غریبند برای من. غریبه و بیشتر وحشتناک.
(خاطراتت با خانم مستعانی خیلی دلخوشداشتنی بود.من اصلا دوست ندارم بزرگ شم. زجر آوره.آخه چه خاکی تو سرم بریزم؟)
مافیا بازی خیلی هم لوس و بی مزه است. سعی نکن با بازی با کلمات بامزه جلوه بدهیش. هیچ هم فکر نکن آدم بی استعدادی هستم و یادش نمی گیرم. خیر. اساسا به درد یاد گرفتن نمی خورد. گفتم قید کنم در جریان باشی. دلم هم برایت تنگ شده. از این خطاها گاهی پیش می آید دیگر.
فکر کنم منظورت احمدی نژاد نیست!!؟
اصلاً احمدی نژاد سمنانی نیست؟؟؟که مافیا بازی بلد باشه.
سلام همکار محترم
ما که نفهمیدیم چی رو گیرم زودترها می گفتی؟!
به هرحال شما رو بی اجازه لینک کردم.
توصیفش را زیاد شنیده ام اما هنوز بازی نکرده ام
سلام سرکار خانم مینایی!
یه چیزی در مورد داستان های عامه پسند به ذهنم اومد که بگم،اونم این که همشهری جوان یک پرونده جالب داشت در موردش که فکر کنم به دردت بخوره.
حرفهای رحمانی را ول کن مینایی! بی استعدادی اش در این بازی در سمنان به همه ثابت شده!
اصلا یکی از انگیزه هایم بریا تهران آمدن این است که مافیا بازی کنیم با هم!
13 مرداد بیا دانشکده! اگر در توانت بود! شرکتیها قرار است جمع شوند!
بیا مافیا بازی کنیم!
سلام دوست عزیز
منم با شما موافقم مافیا بازی فوق العاده زیبا و جذابیه البته برای کسانی که هم استعداد داشته باشن هم یکبار بازی کرده باشن
من دارم مطلبی رو در مورد بازی مافیا و مصداق آن در زندگی، آماده میکنم که تا 2 روز دیگه آماده میشی
دوست داشتین یه سر بزنین
خوشحال میشم اگه با هم تبادل لینک داشته باشیم