گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

بر ... رفته...

ش: چی می خونی؟
من: بر باد رفته.
(سکوت)
من: تو بر چی می ری؟
ش: من بر بارون می رم.
(سکوت)
من: من بر چی می رم؟ اوووم. من بر توت می رم.
(سکوت)
ش: من بر بارون می رم. بر برفم می رم. اما تا حالا بر باد نرفتم.
من: اوهوم. منم بر باد نرفتم. اما باد چشم های مرا برد.
(سکوت)

پی نوشت: این دیالوگ هایی که در این وبلاگ می آید حقیقتا واقع شده است! بی تردید!
نظرات 2 + ارسال نظر
میمی دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:51 ب.ظ

بغلیم: این چه وبلاگیه داری میبینی؟
من: خیلی خفنه، دوبار تا حالا دیدمش منو درگیر خودش کرده،

ذهن پوچ پنج‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:13 ب.ظ http://sange-sabur.blogsky.com

حرفهایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کس به اندازه ی حرفهائیست که برای نگفتن دارد....
دکتر علی شریعتی
حیف که اینم از اون حرفهاست و گر نظرم رو در مورد وبت رک می دادم....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد