گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

علوم انسانی تکه تکه یا یک کل علوم انسانی؟

این روزها به دلایلی سرم گرم شده ام به خواندن روزنامه های مختلف. از ایران بگیر تا کارگزاران. مجبورم در این بزرگترین صفحات دنبال اسم جامعه شناسی، استادی، کتابی، چیزی بگردم. خلاصه اینکه همه ی اینها هم سر از صفحه ی اندیشه در می آورد. یک شماره در مورد فلسفه است، یک شماره در مورد فلسفه ادیان، یک شماره جامعه شناسی، یک شماره نمی دانم هگل است یک شماره فیخته یک شماره لوکاچ. و همه شان البته اندیشه اند. ادبیات هرچه می گذرد استقلال خود را بیشتر پیدا می کند. همه ی روزنامه ها این روزها یک صفحه ادبیات دارند که به نقد ادبی یا مصاحبه با نویسنده یا تحلیل یک اثر می پردازد. همیشه در علوم انسانی این انقطاع ها مسئله دار بوده است. این روزها سوالاتی ذهنم را درگیر کرده است. مثلا اینکه آیا درست است که در نشریه ای صفحه ای به جامعه شناسی اختصاص داشته باشد یا فلسفه؟ اینکه آیا درست است که ادبیات را از دیگر علوم انسانی جدا کرد و به طور خاص به آن پرداخت؟ اگر "پاینده" در زمینه علوم اجتماعی حرف دارد، چطور او را در صفحه ی ادبیات می بینم و چه طور گمان می کنم که این تحلیل علوم اجتماعی وار نیست؟ آیا باید علوم انسانی را تکه تکه کرد. اگر نه چگونه در این بل بشوی رشته و دانشکده و اساتید جدا از هم، این ها را همه یک کل ببینیم؟ کلی که بی سر مانده است و دستش جای دیگر است و پایش آن طرف تر؟!
نظرات 4 + ارسال نظر
جواد دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:04 ب.ظ http://without.blogsky.com

سلام
اگه این روزنامه ها آرشیوشون آنلاین بود خیلی بهتر می بود . حیف که ....

حمید سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ب.ظ http://www.norshamsi.blogfa.com

ما اصلا کجامون الان سر جاش است
دو تا مقاله هم من ارجاع می دم بخونید
سالنامه اعتماد: اقتصاد ایران در سال ۸۶ نوشته مسعود روغنی زنجانی و سعید لیلاز

پیمان هوشمندزاده چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:44 ق.ظ http://hooshmandzadeh.blogspot.com

خانم مینایی عزیز سلام.
آدرسی از شما پیدا نکردم و مجبورم همینجا بنویسم.
اول اینکه خواستم بابت تذکری که در باره آن هاله داده بودین تشکر کنم هر چند که فکر می کنم شما که جامعه شناس هستین هیچی هیچی که نباشه از وزیر ارشاد بیشتر می فهمید و درست نیست که دست به قلمی را ( هر چقدر در پیت)انقدر بی شعور و احمق تصور کنید که با دوتا تعریف باد می شود و با دوتا تشر آب.
متاسفانه هر هزار ـ هزار و دویست سالی یک بار به وبلاگم سر می زنم وگرنه اگر زودتر آن کامنت را دیده بودم مطمئن باشید که شما نمی دیدین. با این حال فکر می کنم (تشخیص هاله) آنهم از روی کامنت دیگران و کمتر از ۱۷ دقیقه ممکن نیست.
میگی نه؟ ( رجوع شود به تذکرات رییس جمهور بعد از بازگشت از سازمان ملل)
ولی در مورد آدم بودن یا نبودنم باید اعتراف کنم که سعی ام را می کنم. بین خودمان بماند تصمیمش را گرفته ام.
اما در مورد زنده بودن یا نبودن: خدا رو صد هزار بار شکر. الحمدالله این رو نمی تونی منکر بشی. هرچند که شدی ولی فعلا هستم.
باز هم بابت تذکرتان ممنونم.

حمید چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 05:43 ب.ظ http://www.norshamsi.blogfa.com

سلام به خانوم مینایی
کم پیدایید؟از خصوصیات جامعه شناساست؟
شما رو به خوندن یه مقاله از سید مرتضی آوینی در پست جدیدم دعوت می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد