" ما اسرع الساعات فی الیوم، و اسرع الایام فی الشهر، و اسرع الشهور فی السنه، و اسرع السنین فی العمر!
وه! چگونه ساعت ها را روز، و روزها در ماه، و ماه ها در سال، و سال ها در عمر آدمی شتابان می گذرد؟!"
نهج البلاغه/ خطبه ی 188
یادداشت های روزانه ام را که نوشتم؛ تنها یک ورق باقی مانده بود. تنها یک ورق! و همه ی امسال را با برگها، ورق زدم. و از تک تک روزها گذشتم. امسال هم گذشت. با این همه اتفاق های عجیب و غریب در آن.
یک روز، پنج سال پیش، فکر کردم که چقدر اتفاق های زندگیم کم است. یا من شاید نمی فهممشان. پس هر روز اتفاق ها را نوشتم. از آن سال هر روز اتفاق ها بیشتر شد و بیشتر و بیشتر. و امسال هم اوج این روزهای عجیب بود. اوج دلتنگی ها. اوج خیال ها. اوج مریضی ها. اوج خستگی ها، شادی ها شاید، موفقیت ها، خوشحالی ها، بی خیالی ها، اوج تنهایی ها، اوج تغییرها. تغییرها و مسیرهایی که باز شدند و آدم هایی که اضافه. و آدم هایی که حذف. حذف. آدم هایی که دیگر نیستند. آدم هایی که پارسال بودند. پارسال همین ایام.
سلام. سال نو مبارک. امید که سربلند و سعادتمند باشید
سلام
سال نو مبارک. زهرا حالم اصلا خوب نیست. برام دعا کن.....تا به حال شده فکر کنی به هیج حا وصل نیستی و دردناکنر اینکه خودت با دست خودت این واصل ها رو قطع کردی.....
دعا کن برام
سال نوی شما مبارک!
راست می گویید!
چند روز پیش با خودم فکر می کردم که چه افراد فراوانی بودند که در ۸۵ هر روز می دیدمشان و در ۸۶ نیستند یا بالعکس
مهم اینه که با خودمون رفیق تر باشیم که همیشه هست برامون!
الفرصه تمر مر السحاب ، فانتهزوا فرص الخیر
فرصتها همچون گذشتن ابر می گذرند ، پس فرصتهای نیکو را غنیمت شمارید
امام علی علیه الرحمه
یاد شعر خیام افتادم
از آمدن بهار واز رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
موفق باشی
آدم هایی که حذف...
حذف...