این روزها برای تو دیر است و ستاره ها هم کم! حتی نقطه ها هم دیگر بر سر خط نمی رسند و کلاغ ها پَر
کلاغ پَر روز پَر ستاره پَر نقطه پَر و من پَر و من پرواز من پرواز من پَر تا روزها را با ستاره های رویش بیاورم برایت و نقطه ها را از سر ِ نوکِ کلاغ ها بچینم. نقطه سر خط
زهرا مینائی
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 ساعت 11:40 ب.ظ
پرواز واژه ی غریبی است . وقتی کنار یک جاده افتاده باشی و هیچ کار جز نگاه کردن ازت بر نیاید. من زخم خورده ام من زخم خورده ام من تکه تکه از دست رفته ام در روز روز زندگانی ام.
معلم اول دبستانمان وقتی می خواست حرف پ را درس بدهد ، یک تکه کاغذ را تکه تکه تر کرد ، آن قدر که یک مشت خرده کاغذ ماند کف دستش و بعد رو به آن خرده کاغذ ها گفت : پِ... و بعد چه شد؟ هیچی دیگر! همه شان به پرواز در آمدند توی هوا ، به رقص در آمدند و ... ریختند روی زمین! ( یادم نیست چه کسی از روی زمین جمعشان کرد! D: )
کلاغ ها به خانه نمیرسند، نقطه ها به سر خط
نمی خواهم بگویم جایی پلی شکسته، راه ها گم شده اند...
روز...
ستاره...
کلاغ...
سپیدی...
سیاهی...
پر...
پرواز...
برایم تداعی جالبی دارند این واژگان!
یا دقیصر هم افتادم. انگار زیاد یادش می افتم این روزها!
از رفتنت دهان همه باز...
انگار گفته بودند: پرواز!
پر...واز!
پرواز واژه ی غریبی است . وقتی کنار یک جاده افتاده باشی و هیچ کار جز نگاه کردن ازت بر نیاید.
من زخم خورده ام
من زخم خورده ام
من تکه تکه
از دست رفته ام
در روز روز زندگانی ام.
معلم اول دبستانمان وقتی می خواست حرف پ را درس بدهد ، یک تکه کاغذ را تکه تکه تر کرد ، آن قدر که یک مشت خرده کاغذ ماند کف دستش و بعد رو به آن خرده کاغذ ها گفت : پِ...
و بعد چه شد؟
هیچی دیگر! همه شان به پرواز در آمدند توی هوا ، به رقص در آمدند و ...
ریختند روی زمین!
( یادم نیست چه کسی از روی زمین جمعشان کرد! D: )
نقطه سر خط یعنی...
یک سطر جدید ...
یک روز جدید...
یک شروع جدید...
غلط های قبلا را پاک نباید کرد...
شاید روزی لازم شد...
زیبا بود...
در پناه خدا...
موفق باشی...
التماس دعا...
علی... علی...
اوضاعت براه است دختر ؟
دیگر در کوچه پس کوچه های قائم پیدایت نمی شود !
سلام
گیرم من چند وقتی دچار نسیان شوم و این طرف ها پیدایم نشود
شما هم نباید به ما سر بزنید؟
سرما حسابی سرخوشت کرده است