گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

گیرم زودترها می گفتم...

تک گویی های زهرا مینائی

کیست؟

آرام آرام می رود. کاپشنی پوشیده است که هیکلش را نیم برابر می کند. با آن سر خم  و جنس بادگیری کاپشنش، حکم یک غریبه را دارد. با آن قدم های سنگین. که روی آسفالت زمخت خیابان‏‎، لِخ لِخ می کند. و آن چیز که گوشه ی لبش، جاگیر شده است. گیرم سیگار باشد یا یک تکه گیاه یا چوب آب نبات لیسی و یا حتی نی جویده شده ی یک ساندیس پرتقال! همه ی اینها مرا یاد خودم می اندازد. یاد خود تنهایم. خودی که تنهایی را تا انتها سر کشیده است. و سایه اش را که می بیند، پوزخند می زند و از همه چیز جلو می زند، از خودش، از سیاهی اش، از آدم ها. و با افتخار هم از روی همه ی آن چیزی که یک روزی ارزشمند بوده است برایش، می گذرد. از  تمام کسان!

و می رود. آرام  آرام می رود. با همان کاپشن کلاهدار طوسی- سرمه ای ِ تازه خریده اش و آن چیز گوشه ی لبش. با آن گام هایی که در پی له کردن مورچه ها است.

‏” و آنکه می رود این چنین

آرام، صبور، سنگین“

مرا یاد خودم می اندازد. همانی که ” آدم ها به هیچش نیستند.“

نظرات 2 + ارسال نظر
حمدان یکشنبه 11 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 01:58 ب.ظ http://kingport.blogsky.com/

سلام
نوشته های بسیار زیبایی داری -اگه فرصت کردی سری هم به حقیر بزن بسیار ممنونتان میشم - راستی نظر هم یادتان نرود
پیروز وسربلند باشید

محمد طرزی رودی پنج‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 11:06 ب.ظ http://www.mohammadtarzi.blogsky.com

سلام
خیلی عالیه
یه سر بهم بزن حتما
اگر هم دوست داشتی منو با نام عاشق ویلون لینک کن
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد